وب لاگ شهید نعمت الله مؤیدی

وب لاگ شهید نعمت الله مؤیدی

بسم رب الشهداء و الصدیقین
وب لاگ شهید نعمت الله مؤیدی

وب لاگ شهید نعمت الله مؤیدی

بسم رب الشهداء و الصدیقین

وصیت‌نامه شهیدی که پایش به خرمشهر نرسید

وی در سمت قائم مقام فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات فتح‌المبین شرکت نمود و در همین سمت در عملیات بیت‌المقدس اندکی پیش از آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.  

در سال ۱۳۳۷ در اصفهان به دنیا آمد و 24 سال بعد در سال ۱۳۶۱ و در جاده اهواز به خرمشهر در حالی که جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود، به شهادت رسید.

وی در سمت قائم مقام فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات فتح‌المبین شرکت نمود و در همین سمت در عملیات بیت‌المقدس اندکی پیش از آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.

آنچه در ادامه می آید متن وصیت نامه این شهید عزیز است:

  ادامه مطلب ...

ذلیل ترین مردم کسانی هستند که کوچه های شهرشان مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار بگیرد

مرگ با شرافت ٬مرگ با عزت مرگ در راه خداوند تبارک و تعالی همین و بس. این تمام مسائل را حل می کند . گوشها را با ز کنید ٬ندای هل من ناصر حسین (ع) به گوش می رسد ٬صدایش در هوا موج میزند ٬بیایید لبیک گویید خصم متحد گشته برای خفه کردن این صدا ٬بلند شوید ٬اسلحه رزم در دست گیرید و خصم دون را خفه نمایید .


ذلیل ترین مردم کسانی هستند که کوچه های شهرشان مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار بگیرد ( نهج البلاغه )

بله مردم غیور ما به حدیث گوش فرا دادند  و دشمن دین خدا را از خانه بیرون نمودند و در این میان عزیزان گرانبهاییا ز دست ما رفتند و به ملکوت اعلا پیوستند . آیا درست است که یک عده شهید شوند ٬معلول شوند ٬و یک عده ای برای اینکه این عزیزان را یاری دهند ضربه نزنند . نگاه کنید یاران چه عاشقانه رفتند از این خانه و چه عاشقانه شربت شهادت را نوشیدند . برادرام من ٬خدا شاهد است دنیا گذرگاه است ٬بیایید در این راه در این گذرگاه توشه ی خوبی برداریم . عزیزان  شهادت خیلی شیرین است ٬موقعی که در راه خدا باشد . ما که می دانیم آخر می میریم ٬آخر خانه مان زیر خاک است ٬آخر به منزل تنگمان که قبر باشد می رویم ٬پس چرا شهادت این فیض الهی را انتخاب نکنیم . چرا تا وقتی که شهادت است مردن در رختخواب را انتخاب نماییم ٬چرا مرگ با ذلت را انتخاب کنیم . زمانی که مرگ با شرافت است ٬چراکه در این دنیای فانی با عزت نمیریم تا در آن دنیا ذلیل و خوار باشیم ٬چراکه در آخرت سرافکنده پیش سرورمان حسین (ع) سر به زیر باشیم و همچنین دوستان تمام این چراها و چراهای دیگر را یک چیز حل میکند ٬مرگ با شرافت ٬مرگ با عزت مرگ در راه خداوند تبارک و تعالی همین و بس. این تمام مسائل را حل می کند . گوشها را با ز کنید ٬ندای هل من ناصر حسین (ع) به گوش می رسد ٬صدایش در هوا موج میزند ٬بیایید لبیک گویید خصم متحد گشته برای خفه کردن این صدا ٬بلند شوید ٬اسلحه رزم در دست گیرید و خصم دون را خفه نمایید . آنهایی که لبیک گفتند بارسفر بستند و رفتند یاران از این خانه و ما هنوز اندر خم یک کوچه هستیم ٬خیلی عقب مانده ایم ٬بیایید چنگ به ریسمان الهی بزنیم  و به این  عزیزان برسیم چرا که نمی خواهیم بفهمیم که راه حق همین است و بس ٬راه راست شاخ و برگ ندارد ٬راه راست راه راست است و پس کوچه ندارد . ما که شیعه ی علی هستیم و به شیعه  علی بودن افتخار می کنیم ٬زمانی که هیچ افتخاری نداریم یعنی اینکه ازرفتار علی (ع) در خود نمی بینیم و بیائید همچون او باشیم ٬یار ضعیفان ٬یار مظلومان ٬همچون او از حق و حقیقت دفاع کنیم ٬همچون او برنده باشیم و قاطع . بپا خیزید ٬قدمی والا بردارید ٬همت چاره کنید ٬دشمنان اسلام را تار و مار کنید . قدری به خود آیید ٬دمی فکر کنید ٬چه بودیم ٬چه شدیم ٬اسلام را شناختیم و این اسلام شناختن ما جنگ را به بار آورد ٬آنها نمی خواهند اسلام شناخته شود . همه ی اینها به برکت امام بزرگمان بوده است ٬پس چرا امام را یاری نمی کنیم ٬اسلحه بردارید و بسوی جبهه ها بشتابید و برادران خود را یاری رسانید آن دنیا جلوی شما را نگیرند و بگویند مگر ما جوان نبودیم ٬مگر آرزو نداشتیم ٬مگر دوست نداشتیم خانه و زندگی داشته باشیم ٬نمی دانم چگونه می توانیم این سوالها را جوابگو باشیم ٬من در جوابشان عاجزم و جوابی ندارم .

آنها هم جوان بودند ٬زندگی می خواستند ٬دوست داشتند استراحت کنند

بگوش باشید آنها هم جوان بودند ٬زندگی می خواستند ٬دوست داشتند استراحت کنند و در جای امنی باشند . اما اسلام احتیاج به نیرو داشت و دارد . بیائیم توبه کنیم و به سوی خدایمان بشتابیم ٬خداوند در انتظار توبه هایمان است ٬بیائید از این به بعد خوب باشیم ٬تقوا پیشه کنیم ٬ایمان کامل را از خداوند بخواهیم و به یتیمان یاری کنیم ٬به بینوایان یاری رسانیم و دمی با آنهائی که به این انقلاب و رهبری وفادار بوده اند و هستند ٬هیچ کس و هیچ قلمی و هیچ زبانی نمی تواند از شماتشکر نماید و انشاالله خداوند پاداش این عملتان را خواهد پرداخت . شما که به هل من ناصر  امامتان لبیک گفتید ٬فرزندان خودتان را دادید ٬مال خودتان را دادید ٬فقط چند سفارش به شما دارم ٬از امام امت دست برندارید که پیروی از د ستوراتش ٬پیروی از دستورات اسلام است و زیر پا گذاشتن دستوراتش ٬زیر پا گذاشتن دستورات اسلام است . از او پیروی کنید که او حسین زمان است ٬ا فتخار کنیم که در چنین زمانی زندگی می کنیم که او در آن زمان است و ما را هدایت می کند ٬قدر این نعمت بزرگ را بدانیم ٬درر نماز جمعه و جماعت و دعاها شرکت کنیم ٬مسئله ی تفرقه را بین خودتان حل نمایید تا دشمنان سود نبرند ٬جبهه ها را فراموش نکنید و اخوت و برادری را بین خودتان زیاد کنید و برای آخرت توشه جمع نمائید .

سخنی با پدر و مادر و برادران و خواهران ٬سر مطلب با شماست ٬پدر و مادرم سالهای سال برایم زحمت کشیدید تا دست و بازوی شما باشم اما چه کنم که این زمانه اسلام در خطر بود و من با تمام وجودم در راه گسترش کلمه ی حق علیه باطل مردانه می جنگم و عاشقانه خود را فدای اسلام می کنم . من امانتی پیش شما بودم و خدا امانت خود را برداشت ٬پس جای نگرانی نیست ٬شهادت پاداش هر جهاد کننده در راه خداست که خداوند کریم به او می دهد و هر کاری اجری و پاداشی دارد و پاداش جهاد٬شهادت است .

برادرانم جبهه را فراموش نکنند و خواهرانم حجاب اسلامی را رعایت کنید ٬برایم دعا نمایید .

والسلام

فرزند کوچک شما سید جعفر منصوری

وصیت نامه شهید محمود کاوه


وصیت نامه شهید محمود کاوه

(دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه‌ای را که علیه انقلاب طرح‌ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد.)






گوشه ای کوتاه از وصیت نامه شهید محمود  کاوه
دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه‌ای را که علیه انقلاب طرح‌ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه، ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود. اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود، بدانید که به مسلمانان جهان خدشه وارد شده است، به آنها آسیب رسیده است و اگر به انقلاب ما رونق داده شد، آنها پیروز شده‌اند.




درباره شهید

شهید محمود کاوه سردار و فرمانده بزرگ لشگرویژه شهدا در سال 1340 در یکی از محلات محروم شهر مقدس مشهد(خیابان ضد)، درخانواده ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود و لذا از همان اوان کودکی ارزشها و سنن مذهبی آرام آرام در وجود او شکل می گرفت و دست تقدیر او را برای ایفای مسؤولیت های خطیر فردی و اجتماعی آینده آماده می ساخت، پدرش که از بازاریان خرده پا و متعهد مشهدی به شمار می آمد و می آید از جمله افرادی بود که در دوران اختناق به
لحاظ این که مقلد حضرت امام (قدس الله نفسه الزکیه) بود با روحانیون مبارز و برجسته ای همچون حضرت آیت الله خامنه ای، شهید هاشمی نژاد و شهید کامیاب حشر و نشر داشت. او که آگاهانه در تلاش ارتقاء سطح دینی تنها فرزند پسرش بود، محمود کوچک را همراه خویش به مراسم و محافل مذهبی می برد و البته همان محافل و بعدها کلاسها در ساختمان رفیع شخصیت مبارزاتی و خلوص علمی کاوه تاثیرات برجسته ای، بجای گذارد به نحوی که خود شهید از آن خاطرات شیرین گاه و بیگاه یاد نموده و بدانها افتخار می ورزید.

کاوه تحصیلات خویش را با توجه به چنین مقدماتی از دبستان آغاز نمود و با اتمام دوره راهنمایی تحصیلی بنا بر علاقه وافری که به کسب علوم دینی در حوزه های نور و معرفت داشت دروس حوزوی را برگزید و چندی نیز در این وادی به سلوک پرداخت. باری، اگر چه شهید کاوه بهره های میمونی از دوران کوتاه تحصیل در مراحل مقدماتی حوزه برد ولیکن ظاهرا بدین نتیجه رسیده بود که اگر با اخذ مدرک دوران پایانی دبیرستانی گام در این وادی مقدس بگذارد، مؤفقتر خواهد بود و لذا با این امید که در آینده و بعد از کسب مدرک دیپلم به ادامه دروس حوزوی بپردازد، به تحصیل کلاسیک متوسطه بازگشت.
درکشاکش همین دوران اخیر از زندگی شهید بود که آرام آرام حاصل بیش از یک دهه روشنگری و مبارزه و تلاش و زندان و تبعید حضرت امام (ره) و اصحاب وفادارش، می رفت تا در قالب نهضتی شگرف و اعجاب بر انگیز یعنی انقلاب اسلامی نمودار گردد. شهید کاوه در آن روزگار جوانی پر نشاط، فعال و مذهبی بود، که لحظه ای آرام و قرار نداشت و در تمامی صحنه های انقلاب حضور فعال داشت.

تاریخ و محل شهادت: 11/6/1365- حاج عمران
سمت: فرمانده لشکر ویژه شهدا

فرازی از وصیت‌نامهٔ شهید داریوش ریزوندی

فرازی از وصیت‌نامهٔ شهید داریوش ریزوندی:
شهادت آرزوی من بود و اکنون که به آرزو و محبوبم رسیده‌ام می‌خواهم شاد باشید و نقل و شیرینی بدهید.


به نام خدا، به نام او که همه چیزم از اوست. به نام او که زندگی‌ام در جهت اوست. به نام او که زنده به اویم. زندگی‌ام به خاطر اوست. بودنم از اوست، جانم از اوست، معشوقم اوست، مقصودم اوست، مرادم اوست و امیدم اوست. احساسش می‌کنم، با ذره، ذرهٔ وجودم و با تمام سلول‌هایم.

... از شما خانواده‌ام می‌خواهم و به شما وصیت می‌کنم که با شنیدن خبر شهادت من به دوستان و آشنایان تبریک بگویید. به آن‌ها بگویید که جان من هدیه‌ای برای امام امت ـ خمینی بت شکن و راه خداست. بگویید فقط برای خداوند متعال و برای دین اسلام به جهاد رفته و شربت شهادت نوشیده است. امیدوارم که به من هیچ وقت ناکام نگویید، چون در ‌‌نهایت کامم را گرفتم که بهترین نعمت‌هاست. امروز من در راه جاودانه‌ای گام نهاده‌ام که انتهای آن حکومت مستضعفان بر جهان است. راه و حرکت ما از امروز و یا چند روز پیش آغاز نشده، بلکه از اول تاریخ و داستان هابیل و قابیل شروع شده و با پایان جنگ اتمام نمی‌گیرد، بلکه تا ظهور حضرت مهدی (عج) ادامه خواهد داشت. به شما وصیت می‌کنم که بعد از شهادت من، سیاه نپوشید و گریه نکنید. چون شب دامادیم است. خوب می‌دانید که قلب و روحم همیشه پیش معبودی بود که از همه کس به ما نزدیک‌تر است.

شهادت آرزوی من بود و اکنون که به آرزو و محبوبم رسیده‌ام می‌خواهم شاد باشید و نقل و شیرینی بدهید. افتخار کنید که برای اسلام و به فرمان مردی به جهاد رفتم که به حق نایب مهدی (عج) است و برای حق و حقیقت و دفاع از ناموس و اسلام با کفر و الحاد به مبارزه برخاستم. از خواهرم می‌خواهم که حجاب را کامل حفظ کند و زینب زمان باشد و در راه خدا مبارزه کند.

در پایان از شما می‌خواهم اگر جسمم برگشت، در قبر، چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که کورکورانه به این راه نرفتم، دستانم را باز بگذارید تا راحت‌طلبان و دنیا‌پرستان ببینند که چیزی با خود به آن دنیا نمی‌برم و مشتانم را گره کنید، تا ملحدان و منافقان بدانند که حتی جسم بی‌جانم نیز نخواهد گذاشت، حتی لحظه‌ای آرامش به خود ببینند.

کشتی‌گیر و فرماندهی که برای سرش جایزه تعیین کرده بودند
خدایا! بهترین لذت دنیایی و آخرتی که همانا عبادت ‌توست برای من قرار ده. خدایا! تو جانم دادی و جانم را خواهی گرفت. مرا در آن صراطی گذار که هیچ‌ گاه در لحظهٔ جان دادن حسرت نخورم.

خدایا! به من نعمت‌هایی دادی که نه قدرش را دانستم و نه لیاقتش را داشتم. پس مرا زبانی ده که تو را به بهترین نحو ذکر گویم، حافظه‌ای که همیشه تو را به یاد داشته باشم، ذهنی ده که همیشه تو در آن باشی و آنی از ذهنم دور نشوی، چشمانی ده که همیشه تو را ببینم و حسی که همیشه تو را احساس کنم.

خدایا هر چه بخواهم کم است و هر چه بگویم کافی نیست و هر چه بشنوم ناقص و هر چه از تو بخواهم و تو بدهی لازم و هر چه درک کنم ناکامل و هر چه حس کنم محسوس و هر چه ببینم نامعلوم، پس خدایا آنی به من عطا کن که با داشتنش تو را بهتر درک کنم.
خدایا! به قدری گناه کردم و از فرمان تو سرپیچی نمودم که شرمنده‌ام. مرا از بخشیده شدگان درگاه خودت قرار ده.

خدایا! هرگز مرا آنی به خودم وامگذار که بی‌تو همیشه هیچم...
به امید پیروزی اسلام بر کفر جانی

وصیتنامه سردار شهید حاج حسین خرازی

سخن و وصیتنامه شهید سردار بزرگ اسلام شهید حاج حسین خرازی  

خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام:
 ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را درآغوش بگیریم کلامی‌ و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»
 اگر در پیروزی‌ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انکار خداست.
 اگر برای خدا جنگ می‌کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟  در مشکلات است که انسانها آزمایش می‌شوند. صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
هر چه که می‌کشیم و هر چه که بر سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
 سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزی‌ها دارد. همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارسایی‌ها بنا به فرمان رهبری، جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم زیرا ما بنا بر احساس وظیفه شرعی می‌جنگیم نه به قصد پیروزی تنها.
 مطبوعات ما جنگ را درشت می‌نویسد، درست نمی‌نویسد.  مسأله من تنها جنگ است و در همانجا هم مسأله من حل می‌شود.
همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.  من علاقمندم که با بی‌آلایشی تمام، همیشه در میان بسیجی‌ها باشم و به درد دل آنها برسم.وصیتنامه اول:  از مردم می‌خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول می‌خواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می‌خواهم که ادامه‌دهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگی‌شان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزب‌الهی می‌خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی‌حجابی زده‌اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.
وصیت نامه دوم : استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دلشکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را می‌دانم و بس. و بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی [ره] تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره‌مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... می‌دانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیاده‌روی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.

والسلام
حسین خرازی - 1/10/1365